معلولیت محدودیت نیست(شعرهای شاعری توانمند) خودمان را با کلمه (تا قسمت چه باشد) گول می زنیم قسمت ارادیه من و توست
آخرین مطالب آخرین دیدگاهها موضوعات سایت لینک دوستان ابزار های سایت تبلیغات نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
سلام رفقا چند وقتی هست از یک خبر براتون صحبت می کنم و همه مشتاق این خبر هستید تو این پست میخوام براتون توضیح بدم این سالی که دیگه نفس های آخرش ومی کشه هم خوب بود هم بد خیلی بد خیلی تلخ خیلی سخت از کسی هم اینطوری سرم آورد نمی گذرم چون من براش سنگ تموم گذاشتم و اون وقتش که شد تک تک همون سنگ ها رو زد تو سرم من ازش نمی گذرم خدا هم ازش نگذره اما تو اون روزای تلخ و سختم تابستان بود و مثل عادت هرسال جمعه ها واسه شام با خانواده خالم و داداش اینا میریم پارک می شینیم واسه شام و آخر شب میایم جالب اینکه تو سال های قبل هم چیزی که میخوام تعریف کنم و بود و من اصلا برام مهم نبود ولی اون شب برام مهم شد و انگار خدا خواست با این ایده دوباره انگیزه رو در احسنش زنده کنه دسته بندی مطلب : مطالب های مختلف من نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۶
سلام رفقای خوبم یکی دیگه از اشعارم وتقدیم تون می کنم راستی به زودی خبری خوب در راه هست خبری که یک سال براش تلاش می کنم و الان دارم بهش میرسم برام دعا کنید.تا پست بعد یاعلی زیبایم اماروزگارچنین کردتاابدواسه داشتنت چشم به دربدوزم زیبایم می نویسم ازشب شیداشدنم زیبایم خوب میدانی ازهمه شیداترت منم زیبایم دریک لحظه شدی همه وجودم زیبایم چندی درفکربه توگفتن بودم زیبایم تاچشم بازکردم نشستی درکنارم زیبایم خواست به توبگویم عاشقم روزگارم زیبایم درکنارت بودم ونمانده بودقرارم زیبایم من دل باختم وگفتم دوستت دارم زیبایم تودانستی عاشقم وننشستی به پایم زیبایم من اماعاشق شدم ودرعشقت تنهایم زیبایم گذشت بایادوخیال توشبهایم زیبایم بی تورفت شادیهاوآمدندبه کنارم غمهایم زیبایم عشقت دروجودم ماندوباخیالت سرمی کردم زیبایم من بودم وخلوت عشق تووکسی هم نمیدانست زدردم زیبایم باخیال باتوبودن لحظه هاراگذراندم دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۶
سلام رفقا این شعر رو برای روز جهانی معلولان نوشتم و در این شعر تمام تلاشم و کردم به رفقای معلولم بگم که معلولیت ته دنیا نیست میدونم سخته ولی با تلاش میشه موفق شد.تا پست بعد یاعلی روزجهانی معلول برمعلولان توانمندمبارک باد دوازده آذرهدیه خداست هرکه این هدیه راداردفکرنکندتنهاست این روزرانام نهادندروزجهانی معلول که دردیدبعضی هاهست مانندیک غول دراین میان هستندکسانی باصبروپشتکار به کام خودکرده اندروزوروزگار آنانکه دوازده آذرراغول ندانستند بلکه باهمت واراده توانستند یکی شدمهندس یکی شدمعلم یکی شدورزش کار ازخواستن زندگی پاییزی خودراکردندهمچون بهار دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۶
سلام رفقا تولد هیچ کسی نیست فقط این شعر در زمان خودش برای تولد نوشته شده وطبق روال گذاشتن اشعارم الان به این شعر رسیدم امیدوارم دوست داشته باشید.تا پست بعد یاعلی رقیب من به تورسیدوشب تولدتوباتوبودنش واسم شدآرزوی محال تولدت مبارک کسی که شدی همه وجودم تانفس باشه میگم عاشقت هستم وبودم امشب میخوام دنیاروکنم چراغونی آخه تولدتوهست توکه ازهمه مهربونی هرکسی که چشم دیدن جشن تولدتورونداره واسه من گل نیست یک خاره آخه این شب قشنگ تولدمال توگل گلدونه میخوام یک جشنی واست بگیرم هرکسی انگشت به دهن بمونه توشادی ومن ازشادی توسرمست رولب همم جمله تولدت مبارک هست من میخوام دستت وبگیرم وپاشیم رقص کنان وای چه قشنگ زیباترین شبمان تولدتووشادی توبهم نفس میده مبارک باشه تولدت ای نورهردودیده وقتی می بینم تواین شب دستات هست تودستم دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۶
رسوایم من چون پای حرف دلم هنوزماندم رسوایم من امایارهست سرشار رسوایم من امایاردرشادی روزگار رسوایم من درآتش عشقی که برجان انداخت رسوایم من چون دلش بادلم نساخت رسوایم من درغم وسوختن ودیوانگی رسوایم من چون شمعش شدم واوبه جانیاورد رسم پروانگی رسوایم من چون هنوزدرغم عشقش آتشی برجان دارم رسوایم من دراین سوختن واونیست درکنارم رسوایم من اماتوانگاررسوای نمیدانی رسوایم من چون تورفتی باهمه نامهربانی رسوایم من چون می بینم سوختن همه خیالهایم رسوایم من به دست توای همه خیال لحظه هایم رسوایم من به جرم دل به توباختن رسوایم من باهمه دردهاساختن رسوایم من امارسوایم راتونمی بینی دسته بندی مطلب : اشعارمن |
||