معلولیت محدودیت نیست(شعرهای شاعری توانمند) خودمان را با کلمه (تا قسمت چه باشد) گول می زنیم قسمت ارادیه من و توست
آخرین مطالب آخرین دیدگاهها موضوعات سایت لینک دوستان ابزار های سایت تبلیغات نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
سلام رفقای عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه همانطورکه گفته بودم بعضی ازمطالبم برام باارزشن واسه همین مجددامی گذارم شون واین باریکی ازمصاحبه های چندسال پیشم روبایکی ازروزنامه های استان کرمانشاه براتون می گذارم.امسالم اگه خدابخوادادمه درسم شروع میشه که دریک پست می گذارم امایک سری مشکلات برام ایجادشده دعاکنیدهرچه زودبتونم درسم وشروع کنم مرسی تاپست بعدیاعلی
احسن احمدی در روز 21 آذرماه 1368 در روستای خانقاه به دنیا آمده و فرزند چهارم خانواده است و چهار برادر دارد. از نظر جسمی در راه رفتن و تکلم معلولیت دارد. خود او میگوید: احسن کسی است که اینگونه به دنیا آمده که میبینید، به این وضع که میبینید. من وقتی به دنیا آمدم دستانم بسته بود و با کمک پدرم باز شدند. به گفتهی خانوادهام در اطراف من چهار بالش قرار دادند تا ستون من باشند و بتوانم بنشینم و من اینگونه بزرگ شدم؛ شکر خدا از لحاظ ذهنی هیچ مشکلی ندارم. برادری داشتم که از خودم کوچکتر بود، او به مدرسه میرفت، با کمک او تا کلاس چهارم ابتدایی را خواندم. اما به دلیل اینکه درس خواندن من مشکل آفرین بود ادامه ندادم. از سال 1383 شعر مینویسم و خدا را شکر که با انجمنی در تهران آشنا شدم که از شما میخواهم شماره تماسشان را در گفتگوی من یادداشت کنید تا آنان که معلولاند بتوانند با آنان تماس بگیرند. این انجمن که باور نام دارد و. شماره تماس آنهاست، 021.88342529 در حدود سه الی چهار است که با آنان همکاری میکنم، انجمنی که میگوید: فرصتهای برابر در جامعهای برای همه. همچنین با انجمن دیگری به نام انجمن علمی، فرهنگی، هنری معلولین ایران آشنا شدهام که البته هنوز با آنان همکاری ندارم. یکی از کارمندان انجمن باور به من گفت: توانایی و پشتکار خوبی داری، درسات را بخوان و من الان دوباره شروع کردهام به درس خواندن و اگر خدا کمکم کند میخواهم در رشته مورد علاقهام ادامه تحصیل دهم.» احسن به گفتگو با معلولین میپردازد و میگوید: معلولین به جای اینکه میگویند: «ما ناتوانیم، ما از جامعه دوریم، فرق داریم و ..» این دیدگاه منفی است. ما هم انسانیم، حق زندگی داریم، نباید معلولیت خودمان را ببینیم، ما اگر چه جسماً معلول هستیم اما از لحاظ ذهنی هیچ مشکلی نداریم، معلولین بسیاری هستند که در سختترین شرایط به والاترین مقامها و جایگاهها رسیدهاند. نباید بگویند: «نمیشود». میپذیرم که معلولیم، اما باید تلاش کنیم تا به جایی که میخواهیم برسیم. روی سخن من با معلولینی است که در خانه نشستهاند و غصه میخورند و دیدگاهشان منفی است، بیایید شما هم از یک جایی شروع کنید، آرزو کنید و برای آرزوهایتان تلاش کنید.» احسن مادرش را میستایت، او دوست دارد در آینده کارگردان شود و میگوید: «مطمئنم که کارگردان خوبی خواهم شد.» احسن زندگیاش را با همه داشته و نداشتههایش تعریف کرده و اکنون میخواهد برای راهی که در پیش گرفته است یک ویلچر برقی داشته باشد تا بتواند خودش به صورت مستقل رفت و آمد کند و درساش را ادامه دهد. او از اداره بهزیستی میخواهد هم برایش یک ویلچر برقی تهیه کند و هم با اعضای انجمن باور در تهران نشستهایی با معلولان شهرستان برگزار کند. پایان سخنان احسن قدردانی از معلم دوستداشتنیاش بانو «فرزانه کردستانی» است که او را در درسهایش یاری میدهد، احسن زندگی را حق همه میداند و آن را با همه حقایقاش پذیرفته است. نمونهای از شعرهای احسن احمدی را میخوانید: گلم بااینکه دونستی عاشقم شدی آرزوی محالم گلم چراهمش توباهامی گلم همیشه جلوچشامی گلم توکه بهم دل ندادی گلم پس چرابامنی توغم وشادی گلم ازخیالم برونمیخوام باشی توکنارم گلم واسه اینکه نخواست بشی مال من روزگارم گلم حالاکه توبهم گفتی نمی مونی چراتوخیالم موندی گلم باعشق پاکت من ومثل شمع دورخودت سوزوندی گلم بعضی وقتهاکه میای به یادم گلم به خودم میام شیرینم رفته ومن هنوزفرهادم گلم وقتی که نموندی پای دلم شدی آرزوی محالم گلم پس ازت میخوام دیگه نباش توخیالم گلم میخواستم داشته باشمت نه تنهام بگذاری گلم بهت گفتم عاشقم گفتی دوستم نداری گلم خوب توکه نخواستیم مثل من نبودی دیونه گلم امانمیدونم چرااین دل داره پای تومی مونه گلم شایدهنوزنشده باورش نیستی کنارش گلم هنوزم منتظره بازتوبیای وباشی یارش گلم تودیگه نمیای پیشم من که میدونم گلم موندم چه جوری این وباورکنه دل دیونم گلم اگه بری ازخیالم مثل اون لحظه رفتی ازکنارم گلم اون وقت دل منم باورش میشه نیستی مال من تواین روزگارم گلم دیگه نمیشینه باخیالت بایادت دیونه شدن گلم اون وقت باورش میشه برنمیگردی دل من گلم اینم میدونم سخته بی تووخیالت سرکردن گلم چه عاشقهای مثل من اینجورپرازدردن گلم شایداون عاشهابتونن یک گل دیگه راجای گلشون بگذارن گلم من نمی تونم نباشی آخه هیچ گلهای بوی گلم وندارن گلم بااینکه دونستی عاشقم شدی آرزوی محالم گلم امابازم موندی ونرفتی بیرون توازخیالم 88/5/22روزپنج شنبه ساعت 15:50دقیقه
دسته بندی مطلب : مصاحبه رسانه هابامن 22 نظر به مصاحبه سیداحسن احمدی باروزنامه کرمانشاه» ارسال نظرات
|
||
سلام
جالب بود . بیوگرافی قشنگی از خودت ارائه داده بودی
ان شالله تو همه چی و هرکاری موفق باشی
سلام خیلی ممنون لطف دارین
مرسی همچنین
سلام احسن عزیز.
ممنون از دعوتت.
مدتی نت نداشتم شرمنده.الان خوشحالم باز به وبت سر زدم.
مصاحبه جالبی بود.با امید موفقیت بیشتر برای تو….
سلام خواهره مهربانم
خواهش می کنم مرسی ازحضورت
دشمنت شرمنده لطف کردی خواهرم
خیلی ممنونم همچنین خواهریم
سلام سید
به امید موفقیت های بیشتر.
سلام مرسی ممنونم
دوست عزیز انگار نظر ما ثبت نشده
مصاحبه در سایت سروآباد درج گردید
چراثبت شده بودخیلی ممنون لطف کردین خیلی ممنونم
سلام موفق باشید
سلام مرسی ممنون
راستی من هربارمیام وب شماآپ نشده چرا؟
سلام . بابت این ک دیر ب دیر میام عذرخواهی میکنم. ان شاالله در تمام مراحل زندگی موفق و موید باشید .
سلام خواهش می کنم ممنونم همچنین
سلام آقای احمدی …ارزوی موفقیت روز افزون برای شما دوست عزیز
سلام خیلی ممنونم همچنین
و تو خالق زیباترین اثر دنیا خواهی شده …
مرسی انشاءالله
سلام وب زیبایی داری لایک کرددن داره امید وارم هر چی تو دلته بهش برسی واس منم دعا کن دلت پاکه که کنکور دولتی قبول بشم امسال
سلام خیلی ممنون لطف دارین
خواهش می کنم من روسیاه ترازاین حرفام
اماانشاءالله به حق این شبای عزیزبه آنچه که دردل تون هست برسید
سلام.
موفقیت روز افزون شما هستم.
عزاداریتون قبول باشه.
عالی بود.بازم شاهد
سلام همچنین
ممنونم لطف دارین
سلام ان شاالله عزاداریتون قبول باشه
یکی از دوستام ختم صلوات گذاشته تو وبش …..شما هم میتونی تواین کار بزرگ شرکت کنی واز برکاتش استفاده کنی…….هرچقدر دوست داری میتونی صلوات بفرستی….از 100تا شروع میشه……وب دوستمون ایدین ادرسش اینه
robeensanyat.mihanblog.com
سلام انشاءالله قبول باشه