معلولیت محدودیت نیست(شعرهای شاعری توانمند) خودمان را با کلمه (تا قسمت چه باشد) گول می زنیم قسمت ارادیه من و توست
آخرین مطالب آخرین دیدگاهها موضوعات سایت لینک دوستان ابزار های سایت تبلیغات نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
سلام رفقاممنون که سرمیزنیدبه امتحانات نزدیک میشیم برام دعاکنیدتاپست بعدیاعلی امابدون هنوزم که می بینمت عاشق وعاشق ترت میشم من باعشقت موندم خیلی تنها واسه خاطرتوشدم رسوا اماواسه توعاشق بودنم مهم نیست توبگوکه دیگه بعدتوعشق چیست میخوام بگم من تاکی توروبارقیب ببینم تاکی شبهاتاخودصبح به خیال داشتن توبنشینم میدونی من باخیالت تاکجاهامیرم همش به فکراینم یکباردستت وبگیرم اون لحظه دیگه بشی مال خودم نازنینم کی میشه عشق وتوچشمات ببینم اماواسه این خیال خیلی دیره دل داره توحسرت هاجون میده ومی میره توبا رقیب من سرمستی وشاد ازمنم دیگه نمی کنی یاد امامن بازم به عشق بدجورپابندم
قسم به چشات دیگه دل به کس نمی بندم آخه بگوگلم کی لیاقت گرفتن جای توروداره هیچکی قشنگ نیست مثل ماه من مثل توتک ستاره تونگاهت وازم بگیرنشین کنارم امامن بازواسه دیدنت لحظه هارومی شمارم لحظه های مثل باتودریک شب بهاری مثل اون لحظه واسه اولین باربگی دوستم داری دستای قشنگت وبگذاری توی دستام نگام کنی وببینی توی همه دنیام امامی بینم دیرشده واسه این خیال مونده توسینم بغض این آرزوی محال درسته من هیچ وقت نمیرسم به این آرزوها اماتوخوش باشی کافی واسم زیبا توبااینکه دونستی دوست دارم نموندی پیشم امابدون هنوزم که می بینمت عاشق وعاشق ترت میشم 88/4/4شب پنج شنبه ساعت21:33دقیقه دسته بندی مطلب : اشعارمن 20 نظر به اماتورفتی وبایدبگویم من چه آدم خوش خیالی بودم» ارسال نظرات |
||
سلام دوست گلم
انشالله که حالتون خوب باشه
ممنون از حضورتون
با اجازتون سایت زیباتون رو لینک کردم
پیگیر مطالب زیباتون هستم
و اگه اجازه بدید دلم میخواد این مطلب زیبا رو در وبلاگ خودم با “ذکر منبع” پست کنم.. اگه اجازه بدید
موفق و پیروز باشید
و همواره رو به جلو
سلام خیلی ممنون همچنین
خواهش می کنم شماهم خوش آمدید
خیلی ممنون لطف می کنیدوحضورتون باعث افتخارهست
خواهش می کنم شمالطف دارین باذکرمنبع هیچ مشکلی نداره
تو باشی
من …
قدم به قدم فدایت میشوم!
تو باشی
از لحظه های دلتنگی جلو میزنم
به تمام درهای بسته دهن کجی میکنم!
به بن بست ها
به خیابانهایی همه با یک نام!
دوست دارم تو باشی و من…
نشانی ها را گم کنم
راه خانه را هم ندانم!
تا همه بفهمند
برای منه کم حواس
خانه آنجاست که تو باشی و من…
قدم به قدم فدایت شوم…!
بسیارزیباممنون
از در بالا رفتم…
پله ها را باز کردم…
لباس خوابم را خواندم…
دکمه های دعایم را بستم…
ملحفه را خاموش کردم…
و چراغ خواب را روی سرم کشیدم….!
آخ!!!
از دیشب که مرا بوسید…
همه چیز را قاطی کردم…!
عااااااااااالی بودمرسی
یک جفت چشم سیاه…
یک جفت چشم آسمانی…
یک جفت چشم سبز…
خیلی ها برای اینها شعر مینویسند؛
اما تو…
صاحب آن دو چشم ساده قهوه ای هستی
که شعرت را تنها من میدانم…!
حالااین متنش همین بودیامنظورتون من بود
بگذار بگذرند روزهایی که روز ما نیستند!
آهای روزگار!
روز ما هم میرسد…!
جمله خیلی قشنگی بود
امایعنی روزماهم برسه
مرسی از حسن نظرت دوست عزیز…با افتخار لینک شدین
خواهش می کنم لطف کردین
سلام و دروود فراوان
روزتون بخیر . امیدوارم حالتون خوب باشه. ممنونم از دعوتتون
باعث خرسندی منه که با وبلاگ زیبای شما اشنا بشم.
حتما در اسرع وقت مطالبتون رو مطالعه میکنم
با افتخار تمام لینک شدی دوست خوبم
برقرار باشی و همیشه موفق
سلام خیلی ممنون شب شمابخیر.خداروشکرخوبم.خواهش می کنم شمالطف دارین مرسی ازحضورتون
خواهش می کنم باعث افتخارم هست وقت بذاریدومطالبم وبخوانید.خیلی لطف کردین لینک کردین.ممنون همچنین
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
خیام
بسیار عالی…
ممنون کامنت شماهم عالی بودخواهریم