معلولیت محدودیت نیست(شعرهای شاعری توانمند) خودمان را با کلمه (تا قسمت چه باشد) گول می زنیم قسمت ارادیه من و توست
آخرین مطالب آخرین دیدگاهها موضوعات سایت لینک دوستان ابزار های سایت تبلیغات نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
سلام رفقا ازگذشته هاتابه امروزانسانیت.محبت.رفت وآمدو… بین آدم هابوده وهست امانسبت به گذشته کم رنگ شده ومن دراین شعربه این موضوع پرداختم امیدوارم دوست داشته باشید.تاپست بعدیاعلی باباآدمهاچی به سرمااومده مگه اونی که توسینه داریم سنگه یادله یکم نگران هم باشیم خیلی هست قشنگ مثلابامهربونی نگذاریم دلی باشه تنگ یکم به فکرهمسایه هامون بودن چیزی کم نمیشه ازشماومن یکم دلامون کنن هوای قدیما زندگی مون بیشترمیشه زیبا یکم ازدنیای تجهیظاتی بکنیم دل کندن اون وقت می بینیم همه چه صادقانه باهم دوست هستن یکم بیایم پای درددلابشینیم شبهاباهم باشیم توخونه هاورولب هم خنده ببینیم یکم به خودمون بیایم شایدفردادیرباشه تابه خودمون بیایم ببینیم عزیزمون بایدازماجداشه یکم دیگه جمله خیلی درگیریم ونکنیم بهونه شایدعزیزی باشه دلش بخوادلحظه ای بامابمونه یکم دلامون وکنیم رنگ آسمون ودریا دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۶
سلام رفقااین شعرحرف های خوبی درش هست شنیدین میگن دنیاداره مکافاته اگه باپدرمادرامون اینطوری کنیم حتمابچه هامون باهامون اینطوری می کنندشک نکنید.تاپست بعدیاعلی آهای آدماپدرومادرخانه سالمندان نیست جاشون دلم میخوادبگم به اون پسرای قدکشیده اززحمت وشب بیداری های پدرومادربه اینجارسیده دلم میخوادبگم آهای جوان خوش تیپ ورعنا حق زحمت پدرومادرت این هست بمونن تنها دلم میخوادبگم فک کردی بودی همینجوری نه جان من چه شب های مادرشیرت داده باصبوری دلم میخوادبگم پدرومادرپای توجوانیشون ودادن به خاطرت چه دردی کشیدن وحالاازپاافتادن دلم میخوادبگم حالاحقشون خانه سالمندانه ماه به ماه بهشون سرنزنی وگرفتاری وکنی بهانه دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۹۵
سلام رفقایک سال دیگه گذشت سالی که برای من هم خوب بودهم بدهم تلخ بودهم شیرین اماگذشت حرف زیادی ندارم دلم خیلی گرفته ازآدم های وقتی رنگ واقعی شون ونشون میدن اصلاباورنداری که…..امسال سال خوبی بودخیلی لذت داره دعاهات اجابت بشه وامسال خداخیلی هوای من وداشت خیلی خوشحالم کردوقتی بعد 9 سال تلاش دعوت شدم ماه عسل وخیلی اتفاقات خوب دیگه برام افتاد واتفاقات تلخ زیادی هم برام افتاد دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۵
سلام رفقاامیدوارم خوب باشیدبوی عیدداره میادانشاءالله پیشاپیش سال نوتون مبارک باشه امیدوارم حال خوبی داشته باشیداین روزاخیلی غصه دارم خاطرات داره خفم می کنه وهیچ کاری نمی تونم کنم امیدوارم شعرم ودوست داشته باشید.تاپست بعدیاعلی آرام جانم توکه انقدرنبودی بی وفا آرام جانم توکه انقدرنبودی بی وفا میخوام ازت بپرسم چی اومدبه سرعشق ما آرام جانم من وتوقول وقراری داشتیم حالابگوببینم چراهمدیگروسرکارگذاشتیم آرام جانم من که هنوزهمون عاشق ودیونم نوشتی که پای حرفم موندن ونمی تونم آرام جانم میدونی چی به سرم میاری نوشتی حال عشق وعاشقی ونداری آرام جانم من به عشق تومی کشم نفس تونوشتی تمومش کنیم همین وبس آرام جانم من که نوشتم برایت بدان بی توکم میارم امانوشت رفت واسه همیشه ورنگ پاییزگرفت زندگی مثل بهارم آرام جانم حال نیستی ببینی روزگارم بی توروزروشنم شدچوشب تارم آرام جانم دل به دیگری داد دسته بندی مطلب : اشعارمن نوشته شده توسط سیداحسن احمدی در تاریخ دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵
سلام رفقااین شعروتقدیم می کنم به مادرانی که انقدربزرگ هستندانقددل بزرگی دارندوقتی دکتربهشون میگه بچه شما پاره تن شما نمیشه به زندگی برگرده ازش می گذرن وبااین گذشته بزرگ شون به کسی یابهتربگم به کسانی دیگه زندگی می بخشندوآرزوی قلبیم همین هست لیاقت داشته باشم وطوری بمیرم که مرگ من باعث بخشیدن زندگی دوباره به دیگران بشه واعضای بدنم به دیگران اهدابشه وبه نوبه خودم ازسازمان اهدای عضوتشکرمی کنم این فرهنگ زیباروداره فرهگ سازی می کنه خدایاآرزوم وبرآورده کن الهی آمین.تاپست بعدیاعلی این شعرتقدیم به کسای زندگی می بخشن به دیگری ازراه اهدا واست خبرمیارن تویک چشم بهم زدن به خودت میگی رفتنی شده عزیزدل من آره این بارافتاده بدترین اتفاق روی سینت می مونه مثل یک داق عزیزدلت ومی بینی درحال رفتن فایده نداره هرچی که کنی گریه وزجه زدن میدونم مادرم سخته دیدن جیگرگوشت که میشه پرپر وقتی که دکترمیگه امیدی نیست واین میشه حرف آخر تواین همه دردوهول ولا چشمت میوفته به یک مادرتک وتنها دسته بندی مطلب : اشعارمن |
||